جدول جو
جدول جو

معنی دره ژان - جستجوی لغت در جدول جو

دره ژان
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری دورود و کنار راه مالرو هزارجریب به زاغه، با 106 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن مالرو است. چندین مزرعۀ بزرگ و کوچک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ده گان
تصویر ده گان
ده ده، ده تا ده تا، ده تایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذره سان
تصویر ذره سان
ذره وار مانند ذره، حقیر و ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. واقع در 10هزارگزی جنوب رامهرمز و 6هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز به خلف آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گَ رِ چِ)
دهی است از دهستان 3 بخش هرسینی شهرستان کرمانشاه، واقع در 27000گزی جنوب باختر هرسین و کنار رود خانه گاماسیاب. هوای آن سرد و معتدل و دارای 225 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات وتریاک و شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو و مزرعه کله هو جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
ظرفی که درمها در آن نگه دارند. (آنندراج). صندوق پول. کیسۀ پول. (ناظم الاطباء) :
قلمدانش از بس درم دان شده
غلافش به دستور همیان شده.
ملا طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ دِ)
دهی است از دهستان قوشخانه بخش باجگیران شهرستان قوچان. در 71هزارگزی شمال باختری باجگیران. سرراه مالرو عمومی باجگیران. کوهستانی و سردسیر. دارای 117 تن سکنه آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه و گلیم و جوراب بافی و راه آنجا مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 42هزارگزی باختر برازجان و کنار رود خانه شور با 150 تن سکنه. آب آن از چاه وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دره ای است در هندوستان که سلطان محمود غزنوی در آن شکار میکرد، گویند در یک روز سیصد و سی و سه گرگ در آن دره گرفتند، (برهان قاطع)، دره ای است در هندوستان، سلطان محمود غزنوی در آن شکار بسیار کرد، گویند در یک روز صد وسی گرگ در آنجا شکار کرد این قول صاحب برهان است و شعر فرخی در این باب غریب تر، (آنندراج) :
شکار گرگ جز محمود کس کرده ست لاواﷲ
جز او راباچنین حیوان کرا زور و توان باشد؟
به یک روز اندر، آن سی گرگ بگرفت و یکایک را
بزین آورد این اندر کدامین داستان باشد،
فرخی
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ لَ)
دهی است از دهستان ازگله (گرمسیر قبادی) بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. واقع در 2هزارگزی جنوب ازگله وکنار راه فرعی ازگله به سرپل ذهاب، با 100 تن سکنه آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان ارسکنار بخش پلدشت شهرستان ماکو. واقع در 56هزارگزی جنوب خاوری پلدشت و 17 هزار و پانصدگزی شمال باختری راه شوسۀ جلفا به خوی. آب آن از آق چای و راه آن مالرو است. این ده را پاشاکندی نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَرْرَ)
ده کوچکی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان ایرج بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 93هزارگزی خاور اردکان و 6هزارگزی راه شوسۀ شیراز به بوشهر، با 344 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 7)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان نیمبلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 92هزارگزی شمال باختری قاین و 11 هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ عمومی قاین به گناباد با 216 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری الشتر و 13هزارگزی خاورراه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه با 180 تن سکنه. آب آن از چشمه ها و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفه حسنوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان اورامان شهون بخش پاوه شهرستان سنندج. واقع در 3هزارگزی جنوب پاوه و کنار راه پاوه به روانسر، با 171 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ پَ)
دهی است از دهستان مصعبی. بخش حومه شهرستان فردوس. واقع در 32هزارگزی خاور فردوس و 6هزارگزی شمال راه مالرو عمومی نوغاب به فردوس. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ وَ)
دهی است از دهستان خورخوره بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 20هزارگزی جنوب خاور سقز و 6هزارگزی جنوب ده اسماعیلیه، 380 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. این ده دردو محل بفاصله 10 هزارگز واقع است بالا و پائین نامیده میشوند و سکنۀ پائین 240 تن است. دره وزان پائین 5هزارگزی خاور ده اسماعیلیه و دره وزان بالا 5هزارگزی جنوب آن ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سیاهوست که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اَرْ رَ)
شهری است که مابین آن شهر و شیراز شصت فرسنگ راه است و آنرا عوام اره غان خوانند با غین نقطه دار. (برهان). رجوع به ارجان، ارگان و ارغان شود
لغت نامه دهخدا
قریۀ ادره کان، قریه ای بمسافت کمی در شمال مرو است
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام محلی کنار راه سنندج و مریوان، میان سنندج و گردنۀ آریز در 13000 گزی سنندج
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان سارال بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقع در 20هزارگزی جنوب باختری دیواندره. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ رِ)
دهی است از دهستان نودان در بخش کوهمرۀ نودان شهرستان کازرون، که در 7 هزارگزی شمال نودان، در دامنۀ شمالی کوه تل مرگ و رود خانه شاپور قرار دارد. دامنه و معتدل است و 105 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شاپور و محصول آنجا غلات و برنج است. شغل مردم آنجا زراعت و قالی و گلیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ / زِ رِهْ)
مانند زره. بهم بافته چون زره. زلف پرحلقه:
سلسلۀ ابر گشت زلف زره سان او
قرصۀ خورشید شد گوی گریبان او.
خاقانی.
رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(قَرَ بَ)
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
قریه ای است یک فرسنگی تل بیضا. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری اردل و 16هزارگزی راه دوپلان. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه شهرستان سنندج. واقع در 53هزارگزی جنوب باختر پاوه و کنار رود خانه لیله. آب آن از رود خانه لیله و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ هَُ)
دهی است از دهستان خورخوره بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقعدر 52هزارگزی باختر دیواندره و 10هزارگزی شمال باختری بست، با 110 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ مَ)
دهی است از دهستان گوران شهرستان شاه آباد. واقع در 38هزارگزی شمال باختری گهواره و 6هزارگزی دوشمیان، کنار رود خانه زمکان، با350 تن سکنه. آب آن از رود خانه زمکان و شراب هلول و راه آن مالرو است. اهالی آن از تیره تفنگچی هستند و زمستان برای تعلیف احشام خود به گرمسیر جگیران میروند. این ده در دو محل واقع به علیا و سفلی مشهور است و سکنۀعلیا 200 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قره غان
تصویر قره غان
سیاه دشت نام جایگاه
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دم در خانه بزرگان نگهبانی دهد نگهبان در حاجب قاپوچی، حارس نگهبان. یا دربان فلک آفتاب، ماه
فرهنگ لغت هوشیار
میرآب
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که در استنگاه دامی مسئولیت کره گرفتن از ماست را به عهده
فرهنگ گویش مازندرانی